۶ مطلب با موضوع «𝘤𝘩𝘢𝘭𝘭𝘦𝘯𝘨𝘦𝘴» ثبت شده است

چالش 30 کالج

احتمالا همگی چالش اصلیو میدونید دیگهه:>

+جوری که همتون تحریک کردین که انجامش بدم😭.

امیدوارم این چالش هم مث ۶۲۷۲۱۹۱۹۷۱۱۸۹۱ تای دیگه رها نشه😭.

☁️☁️☁️

روز اول: ۱۹ دی 

کلمه:آسمان

-خورشید آسمانت بودم، پس کی عاشق ماه شدی؟

روز دوم:۲۰ دی

کلمه:قلب

-گاهی اوقات قلب چیزی رو میبینه که چشم نمیبینه

روز سوم:۲۱ دی

کلمه:وانیل

-او را در آغوش گرفتم. مثل همیشه بوی وانیل میداد

روز چهارم:۲۲ دی

کلمه:برف

-همه جارا سرما فرا گرفته بود، اما خب، میدانی؟وقتی چیزی را دوست داری حتی اگر از سرما بلرزی قلب تورا گرم میکند. برف قلبم را در آغوش میگرفت حتی بااینکه سرد بود، از کت روی شانه هایم حس آرامش بیشتری به من میداد.

روز پنجم:۲۳ دی

کلمه:مربع

-۶۴ مربع بین ما قرار داشت، اما ما دوشاه ای بودیم که دراخر بازی روبروی هم قرار گرفتیم و هیچ گاه دستمان به هم نرسید، چون قانون میگفت، اما قانون ها ساخته شده اند تا شکسته شوند، مگر نه؟

  • comments! [ ۷ ]
    • Sharlot
    • دوشنبه ۱۹ دی ۰۱

    30‌Days with your bias~

    من اومدم با یه چالش طولانی و کیوت'^' امیدوارم مثل ۷۶۲۸۷۱۹۷۱۹۸۱۹۸۱ تا چالش قبلی طول نکشه😭-

    هرروز یکی یا دوتاشو انجام میدم:>

    +چالش از هیون ری

    30 روز تزریق امید") خیلی خوشگله وای.

    (هشدار: شما در این پست شاهد عر زدن های شدید، تیکه تیکه شدن، مردن و زنده شدن یک فرد خواهید بود. مخصوصا لبخنداش که خون دماغ میشم باهاشون(: به هرحال هشدار دادم دیگه.)

    نمیدونم چرا ولیی حتی قبل ازینکه بخوام آرمی شم بایسم جیهوپ بود یه جورایی. کلا شناخته بودمش تقریبا. خیلی خاصه:) کاریزماتیکه.

    دوستامم بعضی وقتا میگن وایبشو میدم😭یصنصمشننش وقتی یکی بهم میگه وایبشو میدم>>>> جوری که روزم ساخته میشهشهصحسجنش

    بگذریم بریم سراغ چالش3>

    تاریخ شروع: 1401/7/21

    (تاریخ تولد جیمین:>>> واقعا عاشق شیپ هوپمینم. خیلی کیوتن. ایمان بیارید. خدافظ.)


    روز اول:آیدلت با عینک

     

    جوری که به معنای واقعی یه آدم خفنه.)

    عکس با عینک زیاد داره ولی رو این عکس به طرز شدیدی قفلیم🙏🏼

    روز دوم:عکس خنده آیدلت

     

    اوکی اوکی من عالیم. دارید بهم میگید بین عکس خنده هاش یکیو انتخاب کنم؟(: نمیییییتونمشششتصنستصنش کل گالریم لبخنداشه. چطوری یه نفر میتونه انقد سانشاین باشه. خیلی درخشانه وای.نینیییی تثنستصجشن آیگووووووㅠㅠ 

    روز سوم:آیدلت درحال نوشیدن

     

    ژاذاب لنتی💐.

    روز چهارم:آیدلت با لباس مشکی

     

    ببینید رو این عکس یه غیرت خاصی دارم. اصن میرم بزارمش پروفایلم🙏🏼🙏🏼🙏🏼

     

    #[(#۱>#[(+-[@اصن انتظار نداشته باشید بعد اززز عکسای پشت صحنه مور زنده بمونممممم ییییحح۱جطگ۱ججطن۱نطت۱نطکضطنصطنطنتطصمطگط 

  • comments! [ ۳ ]
    • Sharlot
    • پنجشنبه ۲۱ مهر ۰۱

    چالش نوزده سوال مرینا~

    ۱. خودت را معرفی کن.

    شرلی. یه دختری که از کوتاه کردن موهاش تو دوهفته پیش پشیمونه، بهش لقب "سانشاین" رو دادن و نوشتن رو خیلی دوست داره. همیشه عاشق برقراری ارتباط با ادمای جدیده.

     ۲. یک چیزی را نام ببر که در آن خوب هستی.

    نمیدونم واقعا:) به هرچیزی که فکر میکنم یه ایرادی از خودم درمیارم چون ادم کمال گرایی هستم(متاسفانه متاسفانه متاسفانه.) و هیچ وقت نمیتونم اون رضایت کافی رو از خودم داشته باشم:))))...

    ۳. رنگ موردعلاقه‌ات چیست و چرا؟
    رنگای روشن. صادقانه حس خوبی بهم میدن. احساس طراوت، شادی خاصی داخلشونه. ولی رنگای تیره واقعا یه حس سنگینی دارن.

    ۴. داستان پشت اسمت چیست؟

    اسم مستعارم شارلوته ولی یکی از دوستام کوتاهش کرد و گذاشت شرلی و خب منم بهش عادت کردم. بازم میتونید اسم مستعار جدید بزارید:>

    ۵. دوست داری به کدام کشور سفر کنی و چرا؟

    واقعا هیچ کشور مورد علاقه خاصی ندارم. چون هرکشوری یه مشکلاتی داره میدونید چی میگم...شاید اسپانیا. برعکس خیلیا انتخاب اولم کره نیست چون خیلی دارن از کره بت میسازن و فک میکنن بهشته. کره شاید انتخاب ششم من برای سفر باشه. مخصوصا بعد از اون حرفایی که زدن و خب فک کنم بدونید چی میگم:)...

    ۶. کارتون موردعلاقه‌ات چیست؟

    وای نمیدونم دیدید یا نه ولی یه خرسی هست با چندتا موش ابی؟ خیلی کیوتن وای عاشق اونممم😭😭🤣

    ۷. میخواهی وقتی بزرگ شدی چه کاره بشوی؟

    حقیقتا هرشغلی برم دکتر نمیشم🤣😭

    ۸. نکته موردعلاقه‌ات درباره دانشگاه چیست؟

    اینکه ادمای متفاوت اخرسر باهم تو یه مکان قرار میگیرن:")

    (به جملم فکر کنید.)

    ۹. فصل موردعلاقه‌ات چیست و چرا؟

    بهار...یکی از کوچکترین دلایلش بخاطر اینه که تولدمه ولی واقعا بهار...فصل خاصیه...واقعا یه حس خوبیه حس تازه شدن طبیعت حس میشه..اب و هوای بهار هم جوریه که مثلا داری از نور خورشید لذت میبری یهو چند قطره اب میوفته روت و... یهو تگرگ میشه

    ۱۰. غذای موردعلاقه‌ات چیست؟

    هوم. باید خیلی راجبش فکر کنم. توی غذاهای ایرانی واقعا عاشق قورمه سبزیم. توی فست ود چیکن برگر(ای لاو همبرگر. اند اسپرایت🤣😭)

    ۱۱. از چه چیزی میترسی و چرا؟

    تو یک جمله میتونم بگم: اینکه تلاش هام نتیجه نده.(:

    ۱۲. دوست داشتی حیوان خانگی داشتی؟

    واقعا بعضی وقتا به این فکر میکنم که حیونا از ادما احساسات بیشتری دارن..انگار اون محبتی که بهشون میشه رو میفهمن و قدردانشن...ولی میدونید..هروقت به خریدن گربه فکر میکنم این میاد تو ذهنم که بعد از نبودنش چطور میتونم کنار بیام:) چون وابسته میشم بهش.

    ۱۳. تعطیلات موردعلاقه‌ات چیست و چرا؟

    تعطیلات؟ هوم. شاید سفر یه روزه به ساحل. واقعا دیدن دریا برام ارامش بخشه. عاشق دریام:]]]]

    ۱۴. یک فانتزی موردعلاقه‌ات را بنویس.

    شاید...خود واقعیم بودن؟:]

    ۱۵. لباس موردعلاقه‌ات چیست و چرا؟

    ژاکت و چکمه و هودی. ولی ژاکت خییییییییییییلی دوست دارم:)

    ۱۶. بزرگترین رویایت برای آینده چیست؟

    اینکه بچه م سر درس کرونا و اینای اجتماعیش غر نزنه🤣😭

    جدا از شوخی، صلح توی کره زمین. شاید مدت زمان زیادی طول بکشه ولی امیدوارم:>

    ۱۷. پنج‌تا چیز جالب درباره من:

    1. میتونم یه کتاب 300 صفحه ایو تو یه روز تموم کنم.(شاید باورتون نشه ولی همین دیروز:) 2. عاشق موسیقیم و 24/7 دارم گوش میدم. 3. عاشق نوشتنم، خیلی بیشتر از چیزی که فکرشو کنید 4. واقعا به خودم امیدوار نیستم و از خودم بدم میاد- 5.عاشق شمام. هه هه هه.

    ۱۸. چه چیزی خوشحالت میکند؟

    کادوهای کوچیک، پیام های کوچیک ولی خوشحال کننده، درک شدن از طرف مقابل، دوستام، اهنگ، لبخند، کتاب، شمععععع، اینترنت و...

    ۱۹. چه چیزی ناراحتت میکند؟

    شاید...تغییرات بد؟...

  • comments! [ ۰ ]
    • Sharlot
    • يكشنبه ۳ مهر ۰۱

    چالش 30 کالج

    شروع چالش-روز اول-11/1-کلمه:هنوز

    -برف زمین را با رنگ سفید یکسان کرده بود اما او هنوز نیامده بود.

    روز دوم-11/2-کلمه:ادا بازی

    -خانم تانسیون به پانتومیم میگفت "ادابازی". به نظر من این کلمه این بازی را خورد کرد!

    روز سوم-11/3-کلمه:فکر

    -او هیچ وقت قبل از حرف زدن فکر نمیکرد. حرف هایش چون شمشیر درونم را زخم میکرد.

    روز چهارم-11/4-کلمه:کارت پستال

    -کارت پستال را روی میز گذاشت و زخمش را پاک کرد

    روز پنجم-11/5-کلمه:می پرسیدند

    -دوربین چشم هایش را اذیت میکرد. اما هرجا از او میپرسیدند، مخالفت نمیکرد.

    روز ششم-111/6-کلمه:اشتباه

    -شاید اشتباهی از او سر نمیزند، اما مگر می شود انسان انقدر بی نقص باشد! امکان ندارد. جایی از کار میلنگد

    روز هفتم-11/7-کلمه:سنگ ها

    -سنگ های رودخانه زیر پاهایش جای راحتی داشتند.

    سیلاام خیلی جا موندیم صووو من برگشتم^^

    روز هشتم-11/8-کلمه:زیبا

    -آنقدری زیبا بود که کل کلاس به جای درس، به او خیره بودند. کاش من هم جای او بودم.

    روز نهم-11/9-کلمه:صدا

    -صدایی نمیشنیدم. دهانش باز و بسته میشد و دستش را جلویم تکان میداد. یعنی داشت چه کار میکرد؟ 

    روز دهم-11/10-کلمه:صفحه

    -چشمانم داشت اذیت میشد و دیگر چشمانم طاقت نداشت. کاش مبتوانستم چشمانم را ببندم.

    روز یازدهم-11/11-کلمه:گل

    -روی موهایش گل را قرار داد. گل کمی روی موهایش کش و قوس آمد.

    روز دوازدهم-11/12-کلمه:روز

    -از پشت پنجره، روزقشنگ تر میگذرد. کاش میتوانستم ساعت ها اینجا بشینم و گردش طبیعت را ببینم.

    روز سیزدهم-11/13-کلمه:پا

    -درخت گفت:اما من پایی ندارم تا باآن راه بروم! اما تو میتوانی.

    روز چهاردهم-11/14-کلمه:صورت

    -صورتش را با دستانش پوشاند. حتما متوجه نمیشد کل روز به او خیره بودم.

    روز پانزدهم-11/15-کلمه:کتاب

    -کتاب را باز کرد. کتاب بوی نو میداد.

    روز شانزدهم-11/16-کلمه:دست

    -دستش را روی پایش گذاشت:شاید هم من آنقدر کامل نیستم!

    روز هفدهم-11/17-کلمه:عینک

    -عینک چشمانش را چندبرابر میکرد. اما چشمانش اقیانوس بزرگی داشت.

    روز هجدهم-11/18-کلمه:رنگ آمیزی

    -فرشته ها ته مانده رنگ هایشان را روی صورتش پاشیده بودند. از کک و مک هایش خوشش نمی آمد، امااز نظر من ویژگی خاص او بود. شاید باید جلوی آیینه، اورا به خود می اوردم.

  • comments! [ ۸ ]
    • Sharlot
    • يكشنبه ۳ بهمن ۰۰

    چالش✧سی روز✧

    روز اول

    درباره ده سال بعدت بنویس. چه کسایی توی زندگیتن؟ چه شغلی داری؟ چه عاداتی خواهی داشت؟ توی اوقات فراغتت چیکار میکنی؟ کجا زندگی میکنی؟

    خب..عام.....ده سال دیگه قطعا ادم بالغ تری میشم.تجربه های بیشتری دارم، کتابای بیشتری خوندم، کارای زیادی انجام دادم، دوستای زیادی پیدا کردم، به چندتا از اهدافم رسیدم و خیلی چیزای دیگه. مثلا شاید یه کسب و کاری برای خودم داشته باشم!

    خب...خیلی از دوستامو نگه میدارم، مثلا پری یا خیلیای دیگه.البته بستگی به اونا داره*-*

    خانواده م هستن، فک و فامیلا، ولی سعی میکنم ادمای سمی رو هم حذف کنم.

    شغل..همممم راجبش زیاد فکر نکردم؛ چندتا ایده تو استینم دارم:>

    عادتام؟خبببببببب قطعا کتاب خوندن توشون هست، امم وقت گذروندن با دوستام، درس خوندن، به شطرنجم ادامه میدم، نویسندگی رو حتما ادامه میدم، شاید چندتا کتاب هم چاپ وکردم و اره:>

    توی اوقات فراغت...کتاب خوندن، نوشتن، موسیقی گوش دادن، شمع روشن کردن، توی وبلاگ/اینستا چرخیدن و خیلی چیزای دیگه

    به نظرم بتونم یه خونه برای خودم جور کنم:> اول با چیزای کوچیک شرو میکنن مثلا بتونم برای شروع یه خونه خوب با ویو خوب دست و پا کنم خیلی خوشحال میشم:> البته که قرار نیست تااخر عمر یه جا باشم قطعا تلاشمو میکنم بزرگترش کنم وو....اره:>

    ...

    روز دوم:

    چه زمانی توی زندگی از ته دل خوشحالی کردی ؟ 

    حقیقتا هیچ وقت به نظرم زوده اولا چون والا خیلی از دوستام که فکر میکردم تااخر عمر باهامن یهو کارایی کردن که اصلا انتظارشو نداشتم:")..

    ولی وقتی اهدافم بیوفته تو دستم، اونوقت خوشحال ترین آدم روی کره ی زمین خواهم بود;)))))

    ...

    روز سوم:

    یه لیست از چیز هایی که میخوای توی زندگیت بهشون برسی بنویس.

    چندتاشو میگم چون خیلی زیادن:"

    1.دوستای صمیمی واقعی

    2.موفقیت

    3.درست اولویت بندی کردن:| (یه بار تو توضیحات راجب چپ راستی راست مغزی واسه من نوشته بود تو اولویت بندی ایراد دارن و خب راست میگفت:| ازین چیزاس که خوب نباشی توش بدبخت میشی:|||||)

    4.تابلو های دیوار کوب 

    5.ریسه برای اتاق (به مولا قبلی یهو سوخت:| نصف لامپاش روشن نمیشددد)

    6.یه آینده خوب:*) 

    بسه دیگه بیشتر ازین نمیگم گامشینXD =-=

    ....

    روز چهارم:

    کدوم یکی از آدمای معروف برات الهام بخشه؟ چرا؟

    حقیقتا فن کس خاصی نیستم...ولی بلک پینک خیلی سختی کشیدن تا به اینجا رسیدن، حرفای لیسا رو دوست دارم.

    سلنا هم همینطور

    سلنا رو هم دوست:") حرفای قشنگی میزنه:")

    ...

    روز پنجم:

     اگر فقط سه روز وقت داشته باشی که ده میلیون پوند رو خرج کنی، باهاش چیکار میکنی؟

    طبق گفته ی دوستان میشه سیصد میلیارد، خب.....حقیقتا اولش با خودم شروع نمیکنم.

    اول میرم یه عالمه لوازم تحریر میخرم برای بچه هایی که توان مالیشو ندارن:")

    (حقیقتا تو این موارد ترجیح میدم اول کمک کنم بعد به فکر خودم باشم:"  )

    بعدش.......عام.......وای حتی فکر کردن بهشم لذت بخشههههههه

    از چیزای کوچولو شروع میکنم. برای خودم عروسک میخرم (یه چیزی تو مایه های پنگو:" ) لوازم ارایش، دکورای کوچولو، صفحه چوبی شطرنج، یه میز کوچیک با مبل برای گوشه خونم میخرم، کتاب میخرم، اشتراک توی سایتای مختلف....

    خیلی چیزای دیگه هست که حتی به مزغمم نمیرسه:ا

    وای خدا انقد زیاده رو دست ادم میمونه:ا به هرحال اگر میتونستم پس انداز کنم، میکردم.

    ...

    روز ششم:

    اگر میتونستی زندگیت رو از اول شروع کنی و سه تا چیز رو عوض کنی، چه چیز هایی رو تغییر میدادی؟

    1.کشوری که قرار بود توش زندگی کنم

    2.بعضی از ادما رو حذف میکردم تا بخاطرشون صدمه نبینم

    3.اخلاق "وابسته" نشدن به دوستان. 

    ...

    روز هفتم:

    یه نامه برای خود 10 سالت بنویس.

     

    تقریبا میشه دوسال پیش.


    سلام...چطوری

    چه خبر

    ام...اومدم یکم صحبت کنم باهات*-*

    خب..اول از همه اینکه خیلیایی که فکر میکنی دوستای واقعیت نیستن....پس بهشون دل نبند..........اونا یه روزی میرن....جوری که حتی فکرشو نمیکردی.

    دوستای جدید تری پیدا میکنی پس نگران نباش:")

    وقتت رو هدر نده....وقت از طلاس.... پشیمون میشی هاا:")

    درستو جدی ادامه بده و جدی بهش نگاه کن......اینترنت رو بعدا هم میشه رفت.

    به کسی دل نبند.....یه روزی یه جوری میره که خودتم میمونی

    خلاصه که همین. به خودت بیا و امیدوار باش:)

    ... 

    تصورت درباره یه تعطیلات تابستون ایده آل چیه؟

     

    توی تعطیلات آرامش واقعی باشه....جوری که با خیال راحت به لم دادنت ادامه بدی.

    مثلا اینکه مدرسه رو نذارن وسط تابستون


    خب ما چه گناهی کردیم مگه

    کل سالو درس خوندیم میخوایم خیر سرمون 3 ماه برای خودمون داشته باشیم 

    البته اگر اموزش و پرورش بزاره:::::))))

  • comments! [ ۱ ]
    • Sharlot
    • دوشنبه ۱ آذر ۰۰

    چالش شماره 2

    خب بله سلام دوباره 

    وی درحال مردن از خواب و گرسنگی* اشکای نداره تو بدترین شرایط هم یه چیزی مینویسم:ا

    بازم چالش پیدا کردم، اومدم انجام بدم.چالش دوست:-

    ...

    1.رنگی که توصیفت میکنه و چرا؟

    -خب راستش دقیق نمیدونم از دوستام پرسیدم، بیشترشون گفتن بنفش بقیه شونم گفتن زرد. به نظرم زرد بیشتر بهم میخوره. شاداب:"

    ...

    2.دوست داشتی چندساله میبودی؟

    -هممم....21 سالگی

    ...

    3.اگه یوتیوبر بودی اسمت چی بود، چه ویدیوهایی میزاشتی و سابسکرایبر هاتو چی صدا میزدی؟

    -اممم زیاد دوست ندارم هویتم رو لو بدم، برای همین همون شارلوت میشد اسمم. امم ویدیو هام... دوست دارم همش راجب چیزای مختلف توضیح بدمD: وسایل خونه میدونن چی میگمXD و ولاگ بزارم! اسم سابسکرایبر هام رو هم میذاشتم شاریوتی ها*-* (نمیدونم یه ایده بدین)

    ...

    4.اگر عضو بند راک بودی اسم بندت چی میشد؟

    هممم...هیچ وقت بهش فکر نکردم:ا اهان یه اسم همینجوری اومد تو مخم... استایوی:ا چطوره؟:اااا

    ...

    5.دوست داری اهنگ بسازی؟اگر ساختی درباره چی بوده؟

    -حقیقتا دوست دارم یه اهنگ ملایم برای مطالعه بسازم ولی نه، تجربه ساخت ندارم

    ...

    6.کدوم حادثه تاریخی منقلبت میکنه؟

    -حکومت هخامنشیان رو خیلی دوست داشتم و وقتی حکومتشون نابود شد خیلی ناراحت شدم:(

    ...

    7.به نظرت امنیت یعنی چی؟

    -آزادی...

    ...

    8.به ساعت های رند اهمیت میدی؟ 

    -آره میشه گفت

    ...

    9.دوست داری کدوم کشور زندگی کنی و چرا؟

    -اسپانیا...شهر لندن هم دوست دارم...انگلیس... شایدم شهر نیویورک:*)

    ...

    10.داستان های پایان خوش رو دوست داری یا پایان غمگین؟

    -حقیقتا نمیتونم انتخاب کنم چون بعضی از کتابا شاد تموم میشه ولی چرت و پرت ولی کتابایی که پایانشون غمگینه ذهن ادمو درگیر میکنن و اونش قشنگه:)

    ...

     

    دعوت از هرکی که میخواد-.-

  • comments! [ ۰ ]
    • Sharlot
    • سه شنبه ۱۸ آبان ۰۰
    한때는 태양의 세계에 속했던
    (노랜 멈췄어 노랜 멎었어)
    별의 심장엔 텁텁한 안개층뿐
    (넌 날 지웠어 넌 날 잊었어)
    ._.
    موقع ورود، لبخند بزنید:>
    توت فرنگی و اسپرایت اینجا رایگانه!
    به منطقه امن من خوش اومدید~~
    به قلم:>