شرلی صحبت میکنه! صاحت باغ قدیمی~~

چقد دلم برای وبلاگم و شما تنگ شده بود. هوووف. خیلی اینجا خاک گرفته نه؟

مشغول پیج اینستام بودم.(راستی ایدیشو عوض کردم)

+اگر پیج پابلیک ای دارید و نیاز به حمایت داره حتما بگیین

بگذریم! امیدوارم که بهتر باشین.

امروز وبلاگم یک ساله شد!(یک سال و یک روز البته.)

من با همه ی شما و این وبلاگ خاطرات خیلی زیادی دارم. چه روزایی که وقتی صبحای زود برای مدرسه بیدار میشدم قبل از باز شدن چشمام میومدم تو وبلاگم. اینجا همیشه یکی از بهترین مکان ها برای مرور خاطراته.

از اشنایی با تک تک شما خوشحالم. از بودنتون ممنونم. شما باعث شدین تا نخوام اینجارو ببندم. بارها و بارها تصمیم به بستن وبلاگم رو داشتم. 

و البته بیتر از همه از دوست عزیزم ممنونم، کسی که بهم پیشنهاد ساخت وبلاگ رو داد.(امیدوارم این پستو ببینی.)

بودن شما همیشه برای من باارزش بود، هست، و خواهد بود. 

از وقتی همه چیز حضوری شد من زیاد نتونستم اینجا باشم. شاید نوشتن توی وبلاگ دیگه برام کافی نبود و وقتش بود بیشتر گسترش بدم نوشته هام رو. 

نیاز دارم خیلی حرفا باهاتون بزنم..اصن نمیدونم کیا قراره به این پست توجه کنن و نظر بدن. با خیلی از دوستام قطع رابطه کردم و از بابت بعضی هاشون ناراحت نیستم اما برعکس، خیلی از اینکه دیگه پیامای بعضی از دوستامو نمییبینم ناراحتم. هوم. نمیدونم مشکل از خودشون بوده یا من! اما به هرحال اینو خوب میدونم که همه موندگار نیستن؛ مگه نه؟!

خب دیگه زیاد سرتون غر نمیزنم...ولی از بودن تک تکتون ممنونم که باعث شدین نسبت به نوشته هام اعتماد به نفس بیشتری داشته باشم!

روز و شبتون بخیر

-شرلی.