فکر میکنم اکثر بچه ها، دوست های خیالی شان را درست مثل رویاهایشان کم کم فراموش میکنند. از خیلی ها پرسیدم که از کی دیگر دوست خیالی شان را ندیده اند، اماهیچ کس یادش نمی آمد

جواب همه مثل هم بود، فکرمی کردند کم کم برای دوست خیالی داشتن بزرگ شده بودند.

اما من کرنشا را بعد از اینکه اوضاع به حالت عادی برگشت یک دفعه گم کردم

درست مثل تیشرت های دلخواهتان که همیشه میپوشید، امایک روز صبح بیدار میشوید و میبینید که شکمتان قلمبه ازش بیرون زده.یادتان نمی آید کی آنقدر بزرگ شدید که دیگر توی تیشرتتان جا نمیشوید، اما به هرحال، الان نافتان از آن بیرون افتاده و ظاهر خوبی ندارد.